@mrynekooseresht Profile picture

مریم نکوسرشت

@mrynekooseresht

روان‌درمانگر تحلیلی، مشغولِ ادبیات، موسیقی و تحمیلیاتِ زیستن در ایران هماهنگی وقت روان‌درمانی از طریق لینک

Similar User
Shamim Abbasi photo

@ShamimAbbassi

Mahziyar_psy photo

@mahziyar_psy

ملی‌کا photo

@FakhraeiMelika

روان‌درمانی پویشی photo

@Dynamicpsychoth

Shahryar Borghei photo

@BorgheiShahryar

Alireza Alizadeh / نقاشِ روان‌شناس photo

@alizadeh_art

مهدی قاسمی- روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی photo

@drmahdighasemi

Mehdi Bakhshizadeh photo

@MBakhshizadeh2

Fatemeh photo

@FatemehPsy_

Navid Entezary photo

@nvidentez

سيامك صفری-روان‌درمانگر photo

@drmangr1

زهرا تبریزی photo

@ZahraTabrizy

روجا روشن photo

@Roshan_psy

HesamRahbarii photo

@HRahbarii

elahe sadoughi photo

@clinic_vaaroozh

اگر نقشهٔ جهان چون بدنی بر تخت روان‌کاوی جا می‌گرفت، کدام تکهٔ خود را سرکوب کرده بود؟ به کدام تکه از خود حمله کرده و آن را تا استخوان زخمی کرده و البته همواره در مورد آن سکوت کرده بود و هرکس که همدست این انکار و سکوت نبود را به باد طعنه و حمله می‌گرفت؟


ارزش درس «روانکاوی درمانی است از طریق عشق» آنجا مشخص می‌شود که تحلیلگر، از محدود کردن نقش خودش به عنوان سلف‌ابژهٔ برطرف‌کنندهٔ نیاز (ارائه‌دهندهٔ خدمات) و نیز مراجع به عنوان سلف‌ابژه (خریدار خدمات) فراتر رفته و از پنداری تصویری از خواسته، به سمت درکی نمادین از اشتیاق حرکت کند.


غالباً از مواجهه با همان‌چیزی غافلگیر می‌شویم که اتفاقاً پیشاپیش آن را می‌دانستیم.


چه‌چیزی تلخ‌تر از این است که کسی به جای سرنوشت خودش، سرنوشت دیگری را زندگی کند؟


برای ما که امید داریم از یاد بردن موجب رهایی‌مان شود، روان‌کاوی تلنگری بود که نشان داد فراموشی، خود مولدِ کوهی از شوربختی است. بله، همه می‌دانیم که فراموشی زمینهٔ تکرار است. اما چیز دیگری هم در فراموشی هست؛ شبیه بغل کردن و محکم چسبیدن به رنج در مخفی‌ترین مخفیگاه‌های وجودمان.


غالباً برداشتنِ سرمایهٔ روانی‌ از جایی که مستقر شده، دست‌کم به اندازهٔ سرمایه‌گذاری بر چیزها و افراد دشوار است. اینگونه است که افرادِ بسیاری، ماندن در رابطه با ابژهٔ بد را به زحمتِ جدا شدن از او ترجیح می‌دهند.


روزها را در حالی سپری می‌کنیم که بی‌شمار تصویر از بدن‌های مثله شده، از لابه‌لای تصاویر بی‌نقص مدل‌ها و تکنولوژی و آسمان خراش‌ها بیرون زده و در چشممان فرو رفته است؛ اما همچنان قاشق به غذا می‌زنیم و سراغ کار و رختخواب را می‌گیریم. درد وجود دارد و کارکردش را از دست داده است.


مریم نکوسرشت Reposted

رفتار سادیستیک تلاشی برای کنترل اضطراب اختگی است. او همان بلایی را سر دیگری می آورد که میترسد بر سرش آورند.


مریم نکوسرشت Reposted

تنها موضوعی که آدمیان می‌توانند در آن احساس‌ گناه کنند این است که از خواسته‌های خود دست کشیده باشند٠ هر چند شب‌ها در تاریکِی‌ رویا‌ها با ناب‌ترین شکل خواسته‌ها مواجه می‌شوند. #لکان


گاهی گمان می‌کنیم رنج، چیزی ست در مقابل‌مان که بایست راهی برای رو گرداندن از آن پیدا کنیم. اما به مرور که پس از هر سر چرخاندنی، باز همان رنج را می‌بینیم تازه می‌فهمیم که بیداری هم درست مثل رؤیا، پشت پلکمان خانه کرده است.


مضطربیم؛ چراکه همواره چیزی ما را از دیگری و از جهان جدا می‌کند. اندوهگینیم؛ چراکه همواره چیزی ما را به آن دیگری و جهان پیوند می‌دهد. پوچ از هردوی این تأثراتیم. چراکه در نهایتِ پیمودن تمامی راه‌های اندوه و اضطراب، باز چیزی مگر فقدان نصیب مان نمی‌شود.


عشق، گونه‌ای از تکرارِ گذشته است که به شکلی اسرارآمیز، چشم سوژه را بر تکراری بودنش می‌بندد.


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.