@tezhgah Profile picture

A. Karimi🐦

@tezhgah

اکنون من بیدل از گورستان دل هایی می گذرم که به تو دل بستند...#علی_کریمی

Joined February 2019
Similar User
فریبا محمدی یزدی🌾 photo

@FmyPoet_mo

Hamed photo

@Hamed49486042

سیام photo

@Siam_263

سعید✌ photo

@Saeid_n_h

Sª££ð£ photo

@Saeedepk

Raziyeh photo

@Raziyeh2019

meyti photo

@esemech

هپی من photo

@Hapyy_man1

واتو واتو photo

@hamed38i

infinity photo

@infinity779977

من علیشونم photo

@Nobody88_Amsn

AvestA photo

@AvestA2009

OmidMoradkhani/امیدمرادخانی photo

@OmidMoradkhani

EmrahKhan photo

@ARAraei

ممدم ورژن آبادانی😎 photo

@mohammadgaa68

Pinned

برای تو شعری نانوشته دارم پر از واژه های نجیب که همزاد من است... #علی_کریمی #تژگاه


بارو بارو بارونه هی...‌ #فرجی #خودم #علی_کریمی


زمستان گهی برف، گاهی باران برگ ها مرده، شاخه ها گریان نفس ها حبس، حنجره ها یخی، بسته آواز کلاغ بر شاعر جان باخته کلمات سرد، شعر بی قافیه... #علی_کریمی #تژگاه


کارمندی من آبان

Tweet Image 1

کارمندیِ من این شکلی بود...🧕🏻😅 سال۹۳

Tweet Image 1


مگر ماه از بی مهری خورشید اینچنین نحیف و خمیده است ستاره ای می گفت شب ها، مهتاب بیدار است نیمه گمشده ای دارد در آسمان به دنبال اوست... #علی_کریمی #تژگاه #نوشین_نوروزی_لرکی


ثانیه ها می میرند و عقربه سنگدل بر تابوت اشان می گذرد بی درنگ... بارها، در سکوت شبانگاه ناله ثانیه ها پیچید در خانه ما هان، عقربه عمر است اینچنین می گذرد شتابان... #علی_کریمی #تژگاه


در این زمستان طولانی هر دانه برفی که به زمین می نشیند آه سردی ست که در غروبی دلگیر از نفس مردی تنها و خسته به هوا برخاسته است... #علی_کریمی #تژگاه


به گورستان گذر کردم دوش دیدم همه خوابند و خموش نشستم، گریستم زار، نیست طاقتی که گیرد سنگ سرد بر دوش #علی_کریمی #تژگاه


با باد پاییزی یا باران بهار ناگزیر روزی می روم از این دیار آن زمان مصرع آخر شعر در حنجره خاموش شاعر مرده است و رخسار دلباخته رفته از نگاه بغض آلود نگار خیس است... باد قصیده غمگینی می خواند نسیم نجوا می کند بیدل باش، پایان کار این است... #علی_کریمی #تژگاه


غنیمت شمار لحظه هایت، عمر گران باز ناید پیراهن در آغوش گیر، گم گشته به کنعان باز ناید خوش باش، شراب نوش و مستانه برو آن هوشیار هم که رفت، به جهان باز ناید #علی_کریمی #تژگاه


زیر این سنگ سرد بی احساس من بیقرار، تو تشنه دیدار نیازم آغوش گرم تو بود و سخن گفتن بسیار بی سبب نیست بید مجنونی که بر خاکم کاشتی در استخوانم ریشه کرده انگار... #علی_کریمی #تژگاه


جان خسته، تن تکیده، بد اقبالم تنها و بی کس، قاب مانده بر دیوارم دل شکست چو نار کفیده بر دار برف پیری آمد، گرفتار طوفانم #علی_کریمی #تژگاه


هراسان دوید تا انتهای کوچه بن بست چراغ کم سو، در بسته، دیوار شکسته لحظه ای درنگ... بر خشت دیوار نوشت آمدم، نبودی درخت پیر، آه کشید و گفت دیر آمدی، رفتند از این خانه... #علی_کریمی #تژگاه


گفت پریشان قاصدکی ای گل سرخ نسیم ماندنی نیست در راه ست طوفانی گل سرخ زمزمه کرد مهم نیست باد می برد اول سر ریشه در خاک می ماند آخر سر #علی_کریمی #تژگاه


پاییز که آمد شاخه ی سر به هوا تا مهربانی باران دید بی خیال برگ شد برگ ناتوان بر زمین افتاد و دید خاک همدم ریشه است در همه حال گفت ای شاخه مغرور روزی تو را سر می برد چوپانی... #علی_کریمی #تژگاه


شعر سبک، بی وزن واژه ها بی وقار، شرمسار کلام گفتار بیهوده است وقتی به تمنای عشق بی اعتنایی... چه گویمت جفاکار چگونه تمنایت کنم تا نیم نگاهی افتد به عاشق بیمار بشنو مصرع آخر ای نگار تا از دل بیرون نروی سرانجام کار... #علی_کریمی #تژگاه


بنگر به صبحگاهان چتر رنگی آسمان رنگین کمان رنگ های بیکران قطره های پاک باران خوابیده بر برگ خزان پچ پچ عاشقان در کوچه های شهرمان شکوفه های شادمان به مدرسه دوان دوان گوید، هان فصل پاییز ماه مهر ورزیدن است... #علی_کریمی #تژگاه


چشمان سیاه تو دریچه ایست به روشنایی که به ضیافت مهتابم می برد و من نام تو را در گوش تمام ستاره ها زمزمه خواهم کرد... #علی_کریمی #تژگاه


آن تک درخت پیر مانده در بیشه زخم ها دارد از تبر، ضربه تیشه محتاج خاک و بر خاک نیفتاد هرگز با اصل و نسب، در زمین دارد ریشه #علی_کریمی #تژگاه


آن روز که دزدانه نگاهت کردم گل پیراهنت در خاطرم رویید بی درنگ بهار شد بوی عشق در باغ خیال پیچید نسیمی وزید و پرده اندیشه افتاد اکنون همه می دانند عطر یاس از پیراهن کیست... #علی_کریمی #تژگاه


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.