@sheidaabl Profile picture

Sheida

@sheidaabl

شِیدا شدم شِیدا شدم پیدای ناپیدا شدم! ”گُزیدهٔ دست و‌ دیده کسی که هر‌آنوقت شب،تَنها،نگاهش به آسمان بوده..“

Joined September 2022
Similar User
موفرفری photo

@NaqmehB88367

آتی هستم photo

@Atefeh_s93

tima photo

@timamohseni

Senjed photo

@senjed_80

Hadis photo

@hadisrzv2

Sinful angel🍓🏳️‍🌈 photo

@Sinfulangel_bad

رها photo

@lady_nimas

سامی photo

@Saheb_1289

مـَن photo

@angryzhecond

Pinned

چه کسی میدونه ما انسان های لاعلاج و بیچاره چه‌ها از سر گذروندیم، هر روزی که میرسه روانِ بیمار شده‌مون را به دوش میکشیم بیچاره…بیچاره بیماری که زیاده از حد از خودش آگاهی داره و هنوز تسکین پیدا نکرده،اون به احتمال بالایی زیر پوسته محکمی از انکار قایم شده… و به ساز زندگی میسوزه


در این صفحه دیگر چیزی نخواهم نوشت .


اگر پریشان نوشتم،از آن است که پریشان بودم … و فراق یار، نه آن میکند که بتوان گفت. همهٔ نیاز به نوشتن بود و بس.


#حافظ گفتم از سوی فلک صورت حالی پرسم گفت:آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس….


تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هايت ...!


جوش بی تابی من چون دل دریا ذاتی است عارضی نیست چو خم سینه پر جوش مرا


بر او ببخشائید بر او ببخشائید... زیرا که مسحور است زیرا که ریشه‌های هستی بارآور شما در خاک‌های غربت او نَقب میزنند و قلب زودباور او را با ضربه‌های موذی حسرت در کنج سینه‌اش متورم میسازند.


بر او ببخشائید بر او که از درون متلاشیست اما هنوز، پوست چشمانش از تصور ذرات نور میسوزد و گیسوان بیهده‌اش نومیدوار از نفوذ نفس‌های عشق می لرزند. بر او ببخشائید بر خشم بی‌تفاوت یک تصویر که آرزوی دور دست تحرک در دیدگان کاغذیش آب میشود.


یه ترس بزرگ، مانعم بود؛ ترس منو از حرکت کردن از واکنش نشون دادن باز می‌داشت… اگه اون روزها دوباره بیان،بارها و بارها بهش زمان میدم، بارها خودمو رها میکنم وسط اتفاق ها و سعی میکنم به صدای ترسم گوش ندم


زن ؛ بی پروا ،تمام عیار و پر جسارت برای جان بخشیدن، حریمت را می‌خواهد؛ می‌خواهد و می‌تواند، تن خسته ات را در آغوش بکشد ؛ چشمان هراسناکت را منعطفِ نرمی بوسه هایش کند … تو گویی ‌برقص، میرقصد گویی بخوان، میخواند گویی بمیر، میمیرد … در نهایت زن اینگونه زنده میماند.

زیگموند فروید: "بزرگترین سوال بی‌پاسخ، که من پس از سی سال تحقیق درباره روح زنانه هم نتوانستم جوابش را پیدا کنم، این است: یک زن واقعاً چه می‌خواهد ...!" موافقید عزیزان؟



صبر قفا خورده به راهی گریخت عقل بلا دیده به کنجی نشست بار مذلت بتوانم کشید عهد محبت نتوانم شکست وین رمقی نیز که هست از وجود پیش وجودت نتوان گفت هست .. سعدي


این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی گر مسلمانی از این است که حافظ دارد آه اگر از پی امروز بود فردایی


جنگل داره آهو داره بارون شاید بباره خاک ها گِل شن


در هم پیچیدن های شبانه و حس فشردگی در گوشه گوشه ی جسمم کلاف بی سر و تهیست که در آن قنداق شدم. بچه ای که فقط آرامش رحم مادرش را میخواهد ..


رخت هستی از سر مستی بنه بر آستان دست مستی از سر هستی مکش در آستین


هم زبانی نیست تا بر گویمش راز این اندوه وحشتبار خویش بی گمان هرگز کسی چون من نکرد خویشتن را مایه آزار خویش #فروغ


بیست و نهم شهریور‌ ماه هزارو چند خورشیدی

Tweet Image 1

ولی حقیقت همیشه سر جاشه٫ چه اون رو ببینم چه نبینم چه انتخاب کنم ببینم یا نه حقیقت اهمیتی به نیازها و خواسته های ما نمیده همیشه در کمین میمونه در حالی ک زمانی از بهای حقیقت می ترسیدم، الان فقط می پرسم بهای دروغ ها چیه…؟


Sheida Reposted

این گیسوی افشان به چه کار آیدَم امشب کو پنجهٔ او تا که در آن خانه گزیند … [آیینهٔ شکسته-فروغ]


بعد از آن دامان خلقان گیر و کش بوسه‌گاهی یافتی ما را ببر


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.