@lomnpl Profile picture

it's noon

@lomnpl

کیس تحقیقاتی

Similar User
navy neko photo

@navy_eurus

بهناز photo

@limunadam

قندی photo

@fiuzshun

SHÃHIN photo

@Shahin_mhm

راننده‌-مرد در طهران photo

@Justdrivemylife

Hadis photo

@HadisTayebi

عصب مدین photo

@drowsyph

فاطمه🦦 photo

@fatemeh_rhm1

آیما photo

@grayaima

Sor photo

@sekomene

⁦⁦⁦•°جیمین‌شی⁷🌙 photo

@1_JIMIN_3

شاهرخ photo

@shahrokhhhh

Saranaz photo

@saranazsarlak

امیرِ کم گزند photo

@_Anonymous_Amir

سان آو گاد بیتوین تو واتر photo

@Ferimanz

it's noon Reposted

هکتارها علف زیر پام سبز شده در انتظار واقعه‌ای درخور و حق برای زدودن زنگار كسالت و رخوت از روانم.


بز کوهی عقل داره. مرجان‌دریایی جوابه فقط.

از هرچی رابطه‌ی انسانیه بیزارم، کاش بز کوهی بودم.



واقعا آدم عصبی میشه از دستتون.


اولین بار به فکر کی رسید به جای ه کسره بذاره؟ به جای کسره ه گذاشتن خیلی منطقی تره جدی. درسته جفتش اشتباهه ولی خب اشتباه دومی حداقل منطقی‌تره.


به اتباع هم بیمه‌ی سلامت تعلق میگیره هم تامین‌اجتماعی. شیرخشک هم به‌راحتی میتونن بیمه‌ای بگیرن اگر شناسه یکتا داشته باشن.

این چه توهمی هست که ایرانی ها در مورد افغانستانی ها دارن؟ ما نه یارانه پنهان داریم نه از مالیات معافیم. هزینه درمان را هم باید نقد و بدون هیچ بیمه ای پرداخت کنیم. برای ثبت نام در مدارس هم هر ساله فی پرداخت می‌کنیم. برای جرم نکرده هم مجازات میشیم. چتونه واقعا؟



اینکه هنوز اونقدر پیر و به درد نخور نشدم که دارم ترکی رو تو محیط یاد میگیرم یه ذره امیدوارم میکنه.


it's noon Reposted

بچه‌ها شما هم اینجورید که نمی‌دونید از ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ چه اتفاقاتی افتاده و چطور به این آدم تبدیل شدید؟


هرچی گشتیم معنا پیدا نکردیم که. هرچی بود همه‌ش بیهودگی بود.


عمیقا به جامعه‌ی ترکا حسودیم میشه. در کسری از ثانیه فقط به این دلیل که طرف مقابلش ترکی صحبت میکنه باهاش ارتباط برقرار می‌کنه و بهش اعتماد می‌کنه.


it's noon Reposted

من کمبودجیه هم هستم، دچار کمبود بودجه.

کمبوجیه هستم، دچار کمبود بوجی موجی.



سوپر پاور اصلی این جغرافیا اینه که گرمایی نباشی‌. واقعا خوش به حالشون.


چقدر خیاری رییس‌جمهور میشن ولی‌.


متوجه شدم اون درصد از آدما که شاید خنگ نیستن کندن.


امروز دو ساعت مرخصی ساعتی گرفتم به علت کمر درد.

اولین کمردرد که شروع شد دیگه باید بری تو فکر خریدن قبر.



بعد هشت روز خونه موندن دیگه خیلی گشادم برای کار کردن.


چهارشنبه‌ها بدترین روز و بهترین روز هفته بود. هم کلاس زبان داشتم هم المپیاد زیست. تقریبا ۹ شب میرسیدم خونه. استادای جفت کلاسا هم پسرای ۲۲-۲۳ ساله بودن که عمده‌ی دخترا روشون کراش داشتن. فقط خستگی و سرسام بودن. خوبیش فردا و پس‌فرداش بودن که تعطیل بودن. لاقل عین آدم میخوابیدم بعدش.

یه کیفیتی از غروب هم هست که بهش می‌گم «غروب‌ کلاس زبانی». اینطوری که ۱۵ سالگیه و تا عصر مدرسه بودی و الان هم از کلاس زبان برمی‌گردی؛ تو کوله‌ات Interchange 2 داری‌. آی‌پادت رو هم برای تولدت خریدن. امینم گوش می‌دی. تاکسی هم گیر نمی‌آد بری خونه. مثل همین امروز.



کاش میتونستم صنعت ادیت فیلم رو برای هرکسی که پیج غیر کاری داره ممنوع اعلام کنم.


تراپی و درمان؟ نه ممنون میرم حیاط خونه‌مونو میشورم.


من متوجه شدم حتی جنگ هم بشه همزمان برق هم رفته باشه باز مردم اینجا دست از سر داروخانه ما برنمیدارن.


دلم میخواست جزو دسته‌ای باشم که فردا روز اول کاری امسالشونه.


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.