@lilemonniee Profile picture

بچه لیمو ؟

@lilemonniee

بیقرارِ زندگی کردن بود۰

تا اونجایی میدونی که چی گفتی ، ولی نمیدونی من همونی که گفتی رو چطور شنیدم ...


تو گویی این دختربچه‌ی معصوم گرفتار حصار یه تن زنونه شده باشه. کاش سن خودم رو داشتم …


نتونستم ! و شاید لطف من در همین بود ، هوم ؟


لعنت به اون روزیکه واسه مامانم اینستا ریختم. این غذاست آخه ؟


مردمِ این شهر زیادی توی ژانر پاییز فرو رفتن وگرنه چرا تو این هوا باید بوت بپوشن ؟


جدی مامان از تموم مردهای زندگیش ضربه خورده ؛ پدر ، برادرها ، شوهر …


این ترفندای رژ گونه شکل V و C راستی که توی زیاد کردن فاصله چشم و ابرو تاثیر داره ها ! ای شیطون بلاها


اینقدر گفتم « ها ؟ چی ؟ » که واقعاً برگشت گفت « تو گوشات ریدن ؟ » بابا مگه نگفتم با من روراست نباشین من غصه‌دار میشم


دیشب یجوری بغلش کردم رد گوشوارش هنوز رو لپمه ، خراشیده :(


با این رژ گونه‌ای که من زدم فقط باید کاستوم هالووین تنم کنم و از خونه بزنم بیرون و نه هیچ چیز دیگه‌ای


هزار بار به خودِ نادونش گفتم اونقدر دل‌گنده نیستم که به کسی کتابمو امانت بدم ! حالا هی اصرار که کتابتو بیار واسم. ولم کن تخم هویج


سکوت توی گوشم زوزه میکشه ؛ سکوت جمعه ها کر کننده‌ست …


دلم شور افتاده ، غبار به چشمم نشسته ، روده هام به هم پیچیده …


خودم قرار گذاشتم چشمم کور خودمم تا صبح دعا میکنم کنسل شه


جمعه فقط جمعه‌ست ؛ توضیح بیشتری ندارم درباره‌ی این صعوبت بدم.


سلام من تازه واردم


United States Trends
Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.