@freeeze__ Profile picture

راوی روزمرّگی

@freeeze__

انسان اخته‌ شده‌ی سده‌ی معاصر.

Joined July 2020
Similar User
The Last Of House Romanov photo

@lohromanov

Pochino photo

@Pochino5

روحِ پراگ photo

@_sayeh_99

الف.لیالی photo

@BacheKetabkhan

جان‌کاه photo

@jaankah

خدازده photo

@khodaazadeh

دیوچه photo

@DivCheh

elhamtarin photo

@nimekhali

میم.صاد photo

@_MAhSshId_

Mohsen Momenzadeh photo

@PierrotLeFouMM

نِـ؋ـتْیس𓂀 photo

@miss__nephthys

؛ photo

@FVeroniqueK

جیران photo

@passedawayalone

دَهار photo

@Dahaar_

پی‌خسته photo

@mh_m_e

Pinned

از گفتگوهایی که با کلیشه‌های معمول شروع شوند بیزارم! نه با سلام شما کسی سلامت می‌شود نه عموم مردم جواب خوبی‌های از سر عادت شما را درست می‌دهند. عادت کرده‌ایم حتی به گفتگوهای تکراری.


تو تمام شدی و آن‌چه برای این جهان به غایت ناعادلانه اهمیّتی نداشت، ناتوانی ما در پذیرش نبودن همیشگی تو بود. دیگر آرام بخواب عزیز کوچک من‌.

گفته بودم که لحظه‌شماری و دست و پنجه نرم کردن و انتظار کشیدن برای مرگ کار من نیست‌‌...



ما در تلاطم بودیم و حواسمان نبود زندگی توقف بهنگام بود.


نم اشکی و با خود گفتگویی...


هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود |سعدی


یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم. |حافظ


که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. |سعدی


و چه دوستت دارم‌هایی که وارونه گفته شد.


تو برای مداوای انزوای من مرگ را باید در استوائی قاره‌ی آفتاب که مشرق نوبنیادش را از تکان کتف‌های گندمگون من خواهد شناخت از عزیمت خود شرمگین کنی... الامان ای جوخه ماشه را نچکان هنوز اندکی شب است... |بهرام اردبیلی


به عصرهای دوشنبه و آن مکالمه‌ی پراکنده‌ی بدون قضاوت عادت کرده‌ام؛ از معدود اتّفاقات قابل تحمّل.


امّا ترکیب این قرص‌های لعنتی و اضطرابی که امان را بریده و این‌روزهایی که نمی‌گذرند، ترکیب کشنده‌ای‌ست.


راوی روزمرّگی Reposted

-ناگهان | عباس نعلبندیان

payman_injaast's tweet image. -ناگهان | عباس نعلبندیان

و شب که تا زانو می‌رسد تحمّل را کوتاه می‌کند. |محمّد مختاری


تو جانِ منی، وداع جان آسان نیست. |ابوسعید ابوالخیر


راستی مگر قرار نبود وقتی که دیگر بزرگ شدیم در خیابان در حضور غریبه‌ها گریه نکنیم و طاقت بیاوریم؟ مگر نمی‌گفتند شکستن آدم بزرگ‌ها در خلوت‌شان اتفاق می‌افتد؟ پس من چرا بزرگ نمی‌شوم؟


امّا جایی در قلب من برای همیشه خالی می‌ماند.


دور بمانید از آن‌ها که ذوق را در شما می‌کُشند.


من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد ای یار ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟ نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد و ماهیان چگونه گوشت‌های مرا می‌جوند چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه می‌داری؟ |فروغ فرخزاد


به شکلی غیر متداول در گیر و دار پذیرش اتّفاقات طبیعی جهانم؛ همان اتّفاقات طبیعی بسیار اندوهنا‌ک.


راستی من رویای محقق نشده‌ی مادرم را زندگی کردم.


Loading...

Something went wrong.


Something went wrong.